مقاله ها
راضیه رضوی
راضیه رضویزمان خواندن 5 دقیقه
تاریخ انتشار: ۱۴۰۰/۱۱/۵

ارتباط افزایش سن مغز با کلمات و موسیقی

ارتباط افزایش سن مغز با کلمات و موسیقی | مدینیوم

در عصری که به‌ظاهر اکسیرهای جادویی زیادی برای درمان زوال عقل ناشی از افزایش سن وجود دارد، پیداکردن مسیر درست در این آشفته‌بازار یک چالش محسوب می‌شود.

بااین‌وجود، تیمی از محققان دانشگاه دوک به رهبری ادنا اندروز، متخصص علوم اعصاب شناختی، فکر می‌کنند که ممکن است راه حلی قوی و طولانی‌مدت برای مقابله با افت مغز و جلوگیری از بروز آسیب آن در سنین بالا جود داشته باشد. رویکرد آنها به جراحی یا دارو نیازی ندارد و فقط با یک گوش شنوا، چند نت موسیقی و شاید یک یا دو ساز عملی می‌شود.

در اوایل سال ۲۰۲۱، اندروز و تیمش نتایج یکی از اولین مطالعات در زمینه تأثیر نوازندگی در ایجاد ذخیره شناختی مغز را منتشر کردند. به بیان ساده، ذخیره شناختی مغز راهی برای افزایش تحمل مغز در مواجهه با آسیب‌های مختلف است. بالا بودن ذخیره شناختی مغز به فرد در جلوگیری از ابتلای او به زوال عقل، بیماری پارکینسون یا مولتیپل اسکلروزیس (MS) کمک می‌کند.

محققان میزان ذخیره شناختی را با اندازه‌گیری ساختار ماده خاکستری و ماده سفید مغز تعیین می‌کنند. ماده سفید مانند سیم‌کشی عایقی است که به برقراری ارتباط میان بخش‌های مختلف مغز کمک می‌کند. در این مطالعه خاصی که انجام شد، تیم اندروز تمرکز خود را بر روی اندازه‌گیری یکپارچگی ماده سفید از طریق یک تکنیک پیشرفته MRI به نام ” تصویربرداری تنسور پخش“ گذاشت.

مطالعات قبلی با استفاده از تصویربرداری عصبی نشان داده بود که فرایند طبیعی پیری منجر به کاهش یکپارچگی ماده سفید در همه نواحی مغز می‌شود. بااین‌وجود، طی پانزده سال گذشته، محققان متوجه شدند که فعالیت‌های حسی - حرکتی پیچیده ممکن است باعث کند شدن و حتی معکوس کردن فرایند ازبین‌رفتن یکپارچگی ماده سفید مغز شوند. دو نمونه از فعالیت‌های حسی - حرکتی قوی و پیچیده عبارت‌اند از: چندزبانی و نوازندگی.

اندروز مدت‌ها مجذوب مغز و زبان بود. او در سال ۲۰۱۴، یکی از متون مهم در زمینه عصب‌شناسی شناختی زبان را منتشر کرد که در آن زمینه را برای یک علم اعصاب جدید مرتبط با زبان فراهم کرد. تقریباً در همان زمان، او اولین و تا به امروز تنها مطالعه fMRI مشترک در مورد یادگیری زبان دوم را منتشر کرد. یافته‌های او که بر اساس دهه‌ها تحقیق در علوم اعصاب شناختی و زبان‌شناسی به دست آمدند، اساس دوره محبوب او به نام ”علوم اعصاب/زبان انسانی“ را تشکیل می‌دادند.

در سال‌های اخیر، او تمرکز تحقیقاتی خود را به درک تأثیر نوازندگی بر ذخیره شناختی مغز گذاشت. او باتوجه‌به تجربه خود به‌عنوان یک نوازنده و آهنگ‌ساز حرفه‌ای، به دنبال پاسخ این سؤال بود که آیا نوازندگی طولانی‌مدت می‌تواند یکپارچگی ماده سفید مغز را افزایش دهد یا خیر. او و تیمش این فرضیه را مطرح کردند که نوازندگی باعث افزایش یکپارچگی ماده سفید در تنه‌های عصبی خاصی از مغز می‌شود که با ساخت موسیقی در ارتباط هستند.

برای دستیابی به این هدف، او و تیمش از مغز هشت نوازنده مختلف که در رده سنی ۲۰ تا ۶۷ سال قرار داشتند، اسکن انجام دادند. این نوازندگان به طور متوسط سه ساعت در روز را به تمرین موسیقی اختصاص می‌دادند و طی سال‌ها تجربه زیادی در زمینه اجرا به دست آورده بودند.

بعد از اینکه از شرکت‌کنندگان در درون دستگاه MRI قرار گرفتند، محققان از تصویربرداری تنسور پخش به‌منظور محاسبه مقادیر آنیسوتروپی کسری یا  FA (fractional anisotropy) در بعضی از تنه‌های ماده سفید استفاده کردند.

هر چه مقدار FA بالاتر باشد، یکپارچگی بالاتر است و در نتیجه، ذخیره شناختی مغز بیشتر است. اندروز و تیمش تصمیم گرفتند تا مقادیر FA را در دو گروه از تنه‌های عصبی که در مطالعات قبلی آن‌ها با نوازندگی مرتبط شناخته شده بودند را مورد بررسی قرار دهند: فاسیکولوس طولی فوقانی یا FSL (superiorlongitudinal fasciculus) و فاسیکولوس خمیده یا UF (uncinate fasciculus) بررسی کردند.

مطالعات قبلی روی این دو تنه عصبی در افرادی که اهل موسیقی نبودند نشان داد که یکپارچگی ماده سفید مغز آنها با افزایش سن کاهش پیدا می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، هر چه سن شرکت‌کننده بیشتر باشد، یکپارچگی ماده سفید مغز آنها در این نواحی کمتر است.

پس از اینکه محققان از طریق رگرسیون خطی به تجزیه‌وتحلیل مقادیر آنیسوتروپی پرداختند، همبستگی مثبتی بین سن و آنیسوتروپی کسری در هر دو مسیر تنه عصبی در هر دو نیمکره چپ و راست مغز مشاهده کردند. این مشاهده نظریه آن‌ها را اثبات کرد و نشان داد که نوازندگی ماهرانه می‌تواند ذخیره شناختی مغز را با افزایش سن افزایش دهد.

این یافته‌ها، دانش موجود در زمینه تغییر سبک زندگی و تأثیر آن بر سلامت مغز بدون وابستگی به رژیم غذایی و ورزش را گسترش می‌دهد. اگرچه تغییر دادن رشته‌های عصبی به‌واسطه یادگیری و استفاده از زبان و موسیقی بسیار دشوار است، اما قابلیت این را دارد که برای مدت‌زمان بیشتری در طول حیات فرد باقی بمانند.

اندروز حامی یادگیری مادام‌العمر است، نه‌تنها به‌خاطر احساس رضایتی که به وجود می‌آورد بلکه به دلیل تأثیری که بر ذخیره شناختی مغز می‌گذارد. انتخاب یک زبان جدید یا یک ساز جدید نباید فقط مختص کودکان باشد؛ بنابراین به نظر می‌رسد که مهربانانه‌ترین راه برای برخورد با مغز یادگیری یک هنر جدید است. کمی تمرین‌کردن هم ضرر ندارد.